کد مطلب:106660 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

نامه 036-به عقیل











[صفحه 123]

از نامه های امام (ع) به عقیل بن ابی طالب درباره لشكری كه به سوی گروهی از دشمنان فرستاده بود و این نامه در پاسخ نامه عقیل به امام (ع) است. طفلت الشمس: هنگامی كه خورشید به سمت غروب مایل شود. آبت: لغتی است به معنی غابت (پنهان شد) لالی دشواری و سختی اجماع: تصمیم قاطع جوازی: جمع جازیه: یعنی كسانی كه اشخاص را به علت كار بد، كیفر می كنند. جریض: اندوهگینی كه آب دهانش را از روی غم و اندوه به زحمت از گلو فرو می برد، به حدی كه نزدیك است از غصه بمیرد. مخنق: قسمتی از گردن، موضع خنق، گلوگاه، رمق: باقیمانده ی جان، نیمه جان. محلین: بیعت شكنان، به كسی كه عهد و بیعت خود را بشكند، محل می گویند و در مقابل آن به كسی كه حفظ عهد و پیمان كند محرم می گویند. متقعد: سواره به خاطر نشستن بر پشت شتر. پس، سپاهی متراكم از مسلمانان به جانب او فرستادم، و هنگامی كه این خبر به او رسید، با عجله گریخت و پشیمان بازگشت، و آن سپاه در بین راه، نزدیك غروب آفتاب با او روبه رو شد، اندكی با هم به نبرد پرداختند چنانكه گویی جنگی در كار نبود. و ساعتی بیش به درازا نكشید كه از تنگنایی كه در آن گرفتار آمده بود، غمگین و غصه دار رها شد، د

ر حالی كه جز نیم جانی از او باقی نمانده بود، پس با دشواری و مشقت زیاد نجات یافت. بنابراین قریش و تاخت و تازشان را در گمراهی و میدانداری و جولانشان را در دشمنی و ستیز، و جنب و جوششان را در سرگردانی، به حال خود رها كن، چه آنها در جنگ با من آن چنان متحد شده اند كه پیش از من در جنگ با رسول خدا (ص). عقوبتگران به جای من قریش را به كیفر رسانند، زیرا آنان رشته ی خویشاوندی مرا (با پیامبر (ص) بریدند) و مقام خلافت پسر مادرم را از من ربودند. و اما آنچه درباره ی جنگ از نظر من جویا شدی، نظر من آن است كه جنگ با كسانی كه جنگ را روا داشتند تا پای مرگ و دیدار پروردگار سزاوار است، نه انبوه مردم در اطراف من بر عزتم می افزاید، و نه پراكندگی مردم از من خوف و ترسم را افزون می كند. و گمان مبر كه فرزند پدر تو، هر چند مردم او را تنها بگذارند، به خواری و ذلت تن دهد، و یا از روی ضعف و ناتوانی زیر بار زور برود، برای زمامدار رها كردن زمام، و برای سواری كه بر مركب نشسته، فرود آمدن از پشت مركب امكان ندارد، اما داستان من داستان برادر بنی سلیم است كه گفته: اگر از من بپرسی كه چگونه ای؟ براستی من بر سختی روزگار بسیار شكیبا و استوارم. گران است

بر من كه از خود غم و اندوهی نشان دهم، تا در نتیجه دشمن شاد و دوست غمگین شود. منظور و هدف این فصل چند مطلب است: اول: عبارت: فسرحت... مانجا شرح حال دشمن است، كه بر یكی از كارگزارانش هجوم كرده بود و امام (ع) سپاهی از مسلمانان را به جانب او گسیل داشت، دشمن پس از اطلاع از روآوردن سپاه به طرف او فرار كرد، اما پس از این كه سپاه امام (ع) رسید، اندكی به نبرد پرداختند، آنگاه با دشواری و مشقت زیادی توانستند نجات پیدا كنند و دور شوند. الفاظ این عبارت فصیحترین عبارتهای این نامه است. كلمات: هاربا، نادما، حریضا، حال می باشند. عبارت: كلا و لا، تشبیهی است به شیی اندك ناپایدار، توضیح آن كه: لا و لا دو كلمه ی كوتاهی هستند كه زود قطع می شوند و كمتر در گفتگوی بین دو نفر شنیده می شوند: بنابراین نبرد دشمن را با سپاهی كه امام (ع) فرستاده بود، به آن دو كلمه تشبیه كرده است، مانند شعر ابن هانی مغربی كه می گوید: او در چشم از یك لظحه هم زودتر و در گوش از: لا و لا، كوتاهتر است. موقف، مصدر میمی است، یعنی آن نبرد، نبرد یك ساعته ای بیش نبود. بعضی عبارت را: لا و ذا نقل كرده اند. لایا: مصدر (مفعول مطلق) و عامل آن محذوف: و ماء مصدری در محل فاعل

است تقدیر جمله چنین است: فلایی لایا نجاوه، یعنی دشوار و كند بود. عبارت: بلای: دشواریی مقرون به دشواری. دوم: عبارت: دع عنك... ابن امی به منزله ی پاسخ به جمله ای است كه در آن از قریش و كسانی كه از آن مردم به معاویه پیوستند یاد كرده است، پس به عقیل از باب خشم بر آنها امر می كند كه از آنها نام نبرد. و او در عبارت: و تركاضهم، ممكن است به معنی مع باشد، و احتمال دارد حرف عطف بوده باشد. كلمه: التركاض، را برای آنها (قریش) استعاره آورده است، از آن رو كه اذهان ایشان در گمراهی از راه خدا و فرو رفتن ایشان در باطل، بدون توقف می شتابد. و همچنین كلمات: النجوال، و اجماح، استعاره است به اعتبار مخالفت زیاد آنان با حق و جنب و جوش در سرگردانی، و بیرون رفتن از راه عدالت كه مانند اسبی در حال تاخت و تاز بودند. عبارت: فانهم... رسول الله: زیرا آنان... پیامبر خدا (ص)، به منزله ی صغرای قیاس مضمری است كه بدان وسیله به عقیل توجه داده است كه خیری در قریش نیست و باید از آنها دوری كرد، و كبرای مقدر نیز چنین است: و هركه این طور باشد، واگذاشتن او و دوری از او واجب و لازم است، زیرا امید خیری در او نیست. اما معنی حقیقی صغری روشن است، زیرا قریش

از زمانی كه مردم به آن حضرت بیعت كردند تصمیم قطعی- به دلیل كینه، حسد و بغضی كه نسبت به امام داشتند- بر نبرد با آن بزرگوار گرفته و بر ستیز با وی متحد شده بودند، همان طور در آغاز اسلام با پیامبر خدا (ص) چنین حالتی را داشتند، و این دو حالت در هیچ جهتی با هم فرق و تفاوتی ندارد. عبارت: فجزت قریشا علی الجوازی: (عقوبتگران به جای من، قریش را به كیفر رسانند،) نفرینی است بر آنها كه به مانند كاری كه خود آنها كرده اند، از قبیل قطع رحم، و نفی امام از زمامداری اسلام و خلافتی كه او شایسته تر بود، كیفر داده شوند، این عبارت به منزله ی ضرب المثلی درآمده است. عبارت: فقد قطعوا رحمی (آنان رابطه ی خویشاوندی مرا (با پیامبر (ص) نادیده گرفته و قطع كردند)، همچون علت برای درستی نفرین بر قریش است، و همین جمله به منزله ی صغرای قیاس مضمر نیز هست، و كبرای مقدر چنین است: و هر كس مرتكب چنین اعمالی شود، او شایسته ی نفرین است. مقصود امام (ع) از پسر مادرش، پیامبر خدا (ص) است، زیرا هر دو، پسران فاطمه، دختر عمرو بن عمران بن عائذ بن مخزوم، مادر عبدالله و ابوطالبند. ولی امام (ع) نفرمود: پسر پدرم، زیرا غیر از ابوطالب، عموهای دیگرش در نسبت به عبدالم

طلب شركت داشتند. بعضی گفته اند: چون مادر امام (ع)، فاطمه بنت اسد، در زمان كودكی پیامبر (ص) موقعی كه آن حضرت یتیم و در كفالت ابوطالب بود، از او پرستاری می كرد، پس در حقیقت به منزله ی مادر او بوده، از این رو به مجاز پیامبر (ص) به عنوان پسر به او نسبت داده شده است. سوم: عبارت: و اما ما سئلت عنه... (و اما آنچه را كه در مورد آن از من سوال كردی، تا آخر) تقریر پرسش و پاسخ است و در این بخش از نامه به چند مورد از فضایل خود، توجه داده است: 1- به نیروی دینی خود نسبت به كسانی كه پیمان الهی را وقعی ننهاده و پیمان شكنی كرده اند. 2- شجاعت خود را، كه نه انبوه مردم پیرامونش با وجود آن شجاعت، باعث زیادی عزت، و نه پراكنده شدن آنها موجب ترس و وحشت او خواهد شد، و با وجود چنان شجاعتی، جایی برای ترس، ناتوانی و تسلیم به دشمن نمی ماند، ولی با این همه، آن بزرگوار همچون گوینده ی آن شعر است. شعر به عباس بن مرداس سلمی نسبت داده شده است، و به منزله ی تمثیل و تشبیه است، اصل (مشبه به) گوینده ی شعر و فرع (مشبه) امام(ع) است و انگیزه ی مقایسه ویژگیهای نامبرده است، و حكم (وجه شبه) شجاعت و دلیری امام است كه از صولت او باید برحذر بود. توفیق از ج

انب خداست.


صفحه 123.